از سال گذشتـه ، دنیا خاکستری رنگ شده، همش خبرهای ناگوار، استرس، اضطراب، دلهره و خبر بد داشتیم ،که فکر میکنم تو طول عمرم تابحال اینقدر روح ام مچاله نشده : (( همین که تا اینجا زنده اومدیم با یک جون، یک کار بسیار بسیـار بزرگی انجام دادیم ، باورکن، توی این روزا زنده موندن خیلی کاربزرگیـه، سلامتی مهمترین خبره . درکنارهمه نگرانی ها، هرموقع حس کردی خوش شانس نیستی، ببین سالمی، ببین زنده ایی، ببین! توی این یک سال،چقدر از عزیزای دل، اونا که تو دل و روحمون خونه
اسم ژاپن میاد، یـاد شکل و رنگ بوی این " گل محمدی "ها میوفتم . میدونم اصلا ارتباطی ندارند اما ذهن من یاد اون میوفته، یه آرامش عجیبی دارند. عقایدشون، سنت شـون و فرهنگشـون . من دوسشون دارم . بـوی زندگی داره بعضی از افسـانه هاشون، شاید این افسـانه ها فقط بخواد اُمیدواری بده، یا فقط یک عقیده فکری باشـه بی هیچ اساسی، البـته این غیرممکنـه، اونا قدرت کلام و باور میدونستنن که اینقدر قشنگ قصـه میبافتن راجع به همه چیز! مثلاً؛ 1.میگـن اگر دنبـال یه چیزی هرچقدر می
درباره این سایت